بررسی واژه ها ی «پدر , مادر , عمو , پسر و دختر»
در
زبان کنونی و
پارسی امروزی ما، برادر پدر را «عمو» می گویند و این گونه می اندیشندکه
واژه ی «عمو» جانشین
پارسی ندارد.
درست است . امروز چنان این
واژه ی بیگانه جا افتاده است که این گمان را پیش می آوردکه برای «عمو» در
زبان پارسی، جانشین نیست.
ولی اگر اندکی بیندیشیم ، از خود می پرسیم : مگر در ایران پیش از تاخت تازیان، هیچ پدری، برادر نداشته؟! بی گمان داشته . پس او را چه می نامیدند؟
برخی از
واژه شناسان، (که شمارشان نیز کم نیست) برآنندکه ایرانیان کهن، برادر پدر را «اَفدَر» یا «اودَر» می گفتند و برخی دیگر این
واژه را به معنای «برادرزاده»، و خواهرزاده» نیز نوشته اند .
روانشاد «علی اکبر دهخدا» برآن است که «افدر» یعنی پدر! و در استواری این گمان، می گوید «افدر» درآغاز «اوبیدر» بوده و «الف» آن افتاده و «بیدر» و سپس «پدر» شده است.
ولی با استواری می توان گفت که این گمان درست نیست.
نخست اینکه بسیار دیده شده است که بند
واژه ی «پ» به «ب» دگرگون شده. (مانند آپ که آب شده - اَسپ که اسب شده - پرهام که برهام یا بهرام شده - ارتشپدکه ارتشبد شده و...).
اما هرگز دیده نشده است که بندواژه ی «ب» به «پ» دگرگون شود.
دوم آنکه
واژه های هموندی خانوادگی مانند «پدر، مادر، پسر، دختر، خواهر، برادر، و ...» همه از روی یک شیوه و دستور استوار و یکسان در
زبان پارسی ساخته شده اندکه برآورنده ی معناهای درخور خود هستند.
بدین گونه که «پدر» از ریشه ی «پاد» یا، «پَد» و پسوند وابستگی«اَر» ساخته شده و درآغاز «پاد + اَر» یا «پَد + اَر» بوده که اگر پسوند وابستگی «اَر» را برداریم، «پاد» یا «پد» به معنای نگهبان است مانند: (سپهبد . ارتشپد . بارپَد ، رامپد و ...)
بر این پایه «پدر» یعنی کسی که نگهبان ونگهدار خانواده است.
همچنین
واژه ی «مادر» نیز از «ماد + اَر» پدید آمده که از ریشه «ماد» یا «مای» گرفته شده است و پسوند وابستگی «اَر» را بدنبال دارد.
««ماد» یعنی زاینده (واژه ی «ماده» و «مایه» نیز از همین ریشه ساخته شده است.) پس «مادر» یعنی کسی که در خانواده نقش زایندگی را دارد.
برخی از
واژه شناسان بر این باورند که «ماد» یا «مای» به معنای »میان» هم آمده است و همین
واژه است که به
زبان های آلمانی و انگلیسی رفته و «میتل» و «مدیوم» و «میدل» شده است و «مادر» یعنی کسی که در میانه ی خانواده جای دارد . از یکسوی با پدر و از سوی دیگر با فرزندان پیوند بسته است.
در
زبان پهلوی ساسانی به مادر «ما» ، «مای» و «دای» هم می گفتند . جانور زاینده را نیز «ماده» یا «مادگ» می نامیدند.
شماری دیگر از
واژه شناسان معنای
واژه ی «مادر» ، «مادگ» و «مایه» را «ذات ، ریشه، گوهر و اصل» هر چیز دانسته اند.
به
واژه «پسر» می نگریم. این
واژه نیز از «پُس + اَر» پدید آمده.
«پُس» در
زبان پارسی میانی به معنای «فرزند» است زیرا ایرانیان کهن، دنباله ی تیره
و نژاد را از راه فرزندان «نر» می دانستند و فرزند «نر» را فرزند راستین هر تیره ای می دانستند . به همین انگیزه به او «پُس» یعنی «فرزند» می گفتند.
از این
واژه ساخت های: «پُسیان» به معنای اندام وابسته به فرزند.
«پُسیان» به معنای زهدان و بچه دان (فرزنددان) «آپُستن» (که از سه بخش «آ + پُس + تن» ساخته شده است) به معنای «فرزند تن دار» در
زبان پارسی امروزی
واژه ی «پُس» دگرگون شده و به آن «پِس» می گویند. (هر چندکه هنوز هم دربسیاری از بخش های ایران «پسر» را «پُسر» و «پِستان» را «پُستان» می گویند.)
همچنین در
زبان پهلوی ساسانی کسی که فرزندی نداشت به او «اَپُس» می گفتند یعنی «بی فرزند و سِتَروَن».
سرانجام
واژه ی «دختر» را زیر بررسی می گذارم.
چون در دوران های کهن، فرزندان «ماده» در خانه ها به مادران یاری می دادند و برای نمونه به کار دوخت و دوز می پرداختند ، به آنها «دوخت + اَر» می گفتند و اگر این گونه فرزندان به کار دوشیدن شیرگاوها وگوسپندان می پرداختند به آنان «دوشیزه» (دوش + یزه) می گفتند.
پسوند «یزه» در کاربرد وابستگی می آید. مانند پاکیزه ، آتشیزه (کرم شب تاب) و «پاییز» (پاییر یا پاریز) که چون برگ های درختان در این بخش سال به پایشان می ریخت به آن پاییز یا پاریزگفتند.
با نگرش به آنچه که آمد ،
واژه ی «پدر» نمی تواند از ریشه ی «افدر» گرفته شده باشد و این بر پژوهدگان است که پیگیری کنند و بدانند که آیا براستی «افدر» نیر از ریشه ی «اَفد» همراه با پسوند «اَر» ساخته شده است یا نه؟ و اگر آری، پس «اَفدر» یعنی چه؟
به هر روی به دید نویسده، بهتر است که
واژه ی «اَفدر» یا «اودَر» را درکاربرد
واژه ی «عمو» که یک
واژه ی تازی است بکار ببرم.
برگرفته از کتاب : در ژرفای
واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع