واژه «خدمت» یک
واژه تازی است. بر این پایه شاخه های روییده از آن مانند «مستخدم»، «خدمه»، «خادم»، «خدوم» ، «استخدام» «خُدّام» و... نیز تازی هستند که بدبختانه درگفتارها و نوشتارهای کنونی ما، بسیار بکارمی روند.
از چهل - پنجاه سال پیش به اینسوی
واژه ی لاتین «سرویس» نیز به
زبان ما آمد و شاخه دیگرش «سلف سرویس» نیز درگفتار و نوشتارها بکار رفت. بدبختانه تاکنون ، کس یا کسانی به این اندیشه نیفتادند تا همتاهای
پارسی برای این میهمانان ناخوانده برگزینند.
در جایی که تا پیش از تاختن تازیان به ایران (دوران ساسانیان و اشکانیان) و تا چند سده پس از آن برای هر یک از ساخت ها و
واژه های یاد شده در بالا، همتاها و همترازهایی را داشته ایم. .
برای نمونه «مستخدم زن در خانه» (کلفت) : به این گونه مستخدم در
زبان پارسی میانی «کدیک» یا «کنیک» می گفتند یعنی: «وابسته به خان» (وابسته به کد) .رفته رفته
واژه ی «کنیک» به «کنیز» دگرگون شد که امروز به «زن یا دختری که بَرده باشد» می گویند و چون
واژه ی «کنیز» دارای زمینه و پیشینه ی خوبی در اندیشه ها نیست، بهتر است بجای آن ،
واژه ی «کدیک»را برگزینیم زیرا
واژه ی «کلفت» نیز تازی است به معنای «سختی ورنج».
از این گذشته ، درکتاب های کهن می خوانیم که در
زبان پهلوی ساسانی، به زن که در خانه خدمت می کرده «کده ای» نیز می گفتند (یعنی خانه ای) همان گونه که«بانوی خانه را «کدبانو» می نامیدند.
و امّا در
زبان پهلوی «مستخدم مرد» (خادم یا نوکر یا خدمتکار) را «پیشیار» می گفتندکه
واژه ای بسیار آبرومندانه و گویا است زیرا همیشه برای «یاری» در «پیش» شخص ایستاده است.
فراموش نکنیم که
واژه «تازی - پارسی» خدمتگزار، معنای «نوکر» و پیشیار را نمی دهد و درکاربردی بجز این می آید.
«خدمتگزار» را به کسی می گویند که به دلخواه خود به یاری مردم بشتابد و یا به گروهی که در خدمت مردم هستند گفته می شود. برای نمونه می گویند: «فلان کس خدمتگزار ملت است».
برای این
واژه ، جانشینی دیگری نیز داریم و آن «همیار» یا «مردم یار» است.
با نگرش به این ساخت، می توان خود
واژه ی «خدمت» را نیز «همیاری» یا «مردم یاری» گفت. برای ساخت «مستخدم دولت» هم،
واژه ی «کارمند» را داریم.
همچنین برای ساخت «استخدام» نیز «گزینش» و «کارگزینی» بسیاز شایسته و بجا است.
سرانجام به ساخت «سلف سرویس» می رسیم . برای این ساخت، بهترین جانشین، ساخت «خودیاری» پیشنهاد می شود. در پایان بد نیست بدانیم که در
زبان پهلوی برای
واژه ی خادم و نوکر، گذشته از «پیشیار» «پرستکی» هم می گفتند. از این گذشته، در «فرهنگ رشیدی» که یک
واژه نامه کهن است، در برابر
واژه ی «خدمتکار» نوشته شده است «سماکار». درباره ی
واژه ی «نوکر» یک روشنگری کوچک را شایسته می دانم.
برخی از
واژه شناسان برآنند که
واژه ی «نوکر» مغولی است و تنها به مردانی گفته می شد که در خانه به کار می پرداختند و در تاریخ ها نیز می خوانیم که چنگیز گهگاه فرزندان خود را نوکر می نامید. برخی دیگر نیز برآنندکه
واژه «نوکر» کوتاه شده ی
واژه «نوکار» است و
پارسی است.
برگرفته از کتاب : در ژرفای
واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع