ناهنجاری های «ط» و «ت» در زبان پارسی ( بخش دوم) طوس. طالش. طهمورث. طبرس. توس. تالش. تهمورس. تفرش
بخش نخست همین مطلب در
اینجا
بخش سوم همین مطلب در
اینجا
تالار
واژه ی «تالار» یک
واژه ی کردی است . بر این پایه
واژه ای است
پارسی و معنای «اتاق» بزرگی را می دهدکه به اتاق های دیگر راه دارد. نوشتن این
واژه نیز، به گونه ی «طالار» نادرست است.
تراز
این
واژه هم از بن
پارسی است و معنای«نگاره های جامه.کناره های گلدوزی شده ی پارچه.کارگاه پارچه بافی. آرایشگری. نگارگری. موی سر و همچنین افزاری در خانه سازی را می دهد.
واژه «تراز» درکاربرد «سطح» و برابری نیز آمده ودر همین کاربرد ابزاری به نام «تراز» در خانه سازی و ابزار دیگری به نام «ترازو» در سنجش سنگینی ها ساخته شده است زیرا «سطح افق» کالاها و ساخته را نشان می دهد.
کارواژه ی «ترازیدن» نیز از این
واژه ساخته شده است که معنای «سامان دادن. برابر کردن و آراستن» را می دهد و از آ ن شاخه های «ترازنده. ترازنامه. ترازمند، ترازو و همترازی» را پدید آورده اند.
آ نچه گه انگیزه ی نادرست نویسی
واژه ی «تراز» با «ط» شده است، آن است که تازیان این
واژه را از ما گرفته و از آن ساخت های «مطرّز. تطریز وطرزو چون اینها را» ساخته اند و تازی پردازان ایرانی نین همین ریخت نادرست را در همه ی کاربردهای این
واژه بکار می برند.
تارم
واژه ی «تارم» از ریشه ی یونانی «تارونَنا» گرفته شده و به معنای خانه ای است که در و دیوارش از چوب یا میله های آهنی ساخته شده باشد و به همین انگیزه به نرده های چوبی یا آ هنی «تارمی» هم می گویند.
در
زبان پارسی معنای «آ سمان» و «فلک گردان» را نیز بار این
واژه کرده اند. بر این پایه، این
واژه هیچ وابستگی به
زبان تازی ندارد و نوشتن آن به گونه «طارم» نادرست است.
تاس
واژه «تاس» چهار معنای شناخته شده دارد. یکی «سَرِ بی مو» دیگری «تشتی است که زنان درگذشته به گرمابه می بردند» سوم «پیاله» وچهارم «افزار شش رویه ای است که دربازی نرد بکارمی رود و بر هر رویه ی آن از یک تا شش خال گذارده اند»
همه ی این چهارکاربرد
پارسی است و نمی باید آ ن را با «ط» نوشت درزبان پهلوی ساسانی نیز این
واژه را درست به همین گونه که ما امروز بکار می بریم برزبان می راندند و «تاس» می گفتند.
گذشته از چهار معنای شناخته شده ای که در بالا از آنها یاد شد
واژه ی «تاس» در کاربرد معناهای: «ناشکیبایی. نگرانی. اندوه و آویزه هایی که بر پرچم ها می آویختند» نیز بکارمی رفته که امروزکمتر بدان می پردازند.
انگلیسی ها همین
واژه را همراه با بازی نرد از ما گرفتند و به آ ن «دایس»
Dice گفتند.
تاووس
«تاووس» که آن را نیز به نادرست «طاووس» می نویسیم، نام پرنده ای از راسته ی ماکیان ها است که پرورشگاه نخست آن کشور هند و مالزی بوده است. این پرنده بویژه «نر» آن دارای پرهایی بسیار زیباست که با دم خود چتر دل انگیزی را می سازد.
روشن است که
واژه «تاووس» یک
واژه ی «هندی» است و چون
زبان هندی مادر
زبان پارسی است، بر این پایه می توان «تاووس» را
پارسی دانست. این
واژه را در
زبان هندی «تائوسا Tausa»، می گویند و همین
واژه به ایران آمد و «تاووس» گفته شد سپس به یونان رفت ودر آنجا به «تااوس» Taos دگرگون شد. با نگرش به آنچه که آمد، نوشتن «تاووس» با «ط تازی» نادرست است.
تپش
از ناهنجاری های دیگر در نوشتار پارسی، نوشتن
واژه ی «تپش» است با «ط» تازی و به گونه ی «طپش!!»
هرکودک
پارسی زبان دبستانی می داند که چهار بند
واژه ی «پ. چ. ژ. گ» ویژه ی
واژه های
زبان پارسی است و هشت بند
واژه «ث.ح. ص. ض. ط. ظ.ع. ق» ویژه ی
زبان و
واژه های تازی بر این پایه، نشدنی است که در یک
واژه هم بندواژه ویژه ی
پارسی (پ) باشد و هم بندواژه ی ویژه ی تازی «ط» و به همین انگیزه
واژه «طپش» نه تنها درست نیست که خنده آور است.
همین دستور در زمینه ی
واژه ی «طپانچه!» و «پانصد!» نیز رواست و نمی شود که در یک
واژه هم بندواژه ی «چ» و «پ» بکار رود و هم بند
واژه ی «ط» یا «ص» و نوشتار درست این دو
واژه «تپانچه» و «پانسد» یا «پنجسد» است.
اکنون می پردازیم به سخن کسانی که می گویند نام های ویژه (اسم های خاص) را می توان با هربند
واژه ای نوشت !! ودر استواری سخن خود می گویند:
هم «پتر» درست است و هم «پطر» *** هم «ایتالیا» درست است و هم «ایطالیا!» ***هم «بریتانیا» درست است و هم «بریطانیا»
و... مانند اینها
همین روش نادرست و من درآوردی انگیزه ی گرفتاری های بیشتری در نوشتار
پارسی شده ودرهم ریختگی های تازه ای را پدید آورده است.
«نام های ویژه» بر دو دسته اند: ایرانی و بیگانه (اروپایی و تازی).
نام های ویژه ی ایرانی مانند: منوچهر. رستم.کیکاووس.کیومرس. تهمورس. و... و... نام های ویژه ی بیگانه نیز بر دو دسته اند: نام های ویژه ی تازی مانند: «تقی. علی. عثمان. رضا. حسن. محمد. رحمان. احمد. عبدالله. و...
نام های ویژه ی اروپایی مانند: «ناپلئون. ایتالیا. پیتر. اسکندر. استالین. استراسبورگ. بریتانیا و... .
کسانی که می گویند نام های ویژه را می توان با هر بند
واژه ای نوشت آیا
محمد را مهمد می نویسند؟ *** علی را اَلی می نویسند؟ *** حسن را هسن می نویسند؟ *** عبدالله را ابداللح می نویسند؟ *** رحمان را رهمان می نویسند؟
نه تنها این گونه نمی نویسند که حتا اگر «مرتضی» را «مرتضا» بنویسیم خرده می گیرند و نمی دانندکه
زبان و نوشتار پارسی،
زبان و نوشتار تازی نیست که «ی» بنویسند و «الف» بخوانند.
«پیتر» را «پیطر» می نویسند *** «ایتالیا» را «ایطالیا» می نویسند***«بریتانیا» را «بریطانیا» می نویسند *** «تهماسب» را «طهماسب» می نویسند *** «تهمورس» را «طهمورث» می نویسند *** «بتری» را «بطری» می نویسند *** «باتری» را «باطری» می نویسند *** «تایر» را «طایر» می نویسند
و... ده ها چون اینها می نویسند.
بر پایه این روش روشن می شود که این گونه کسان می گویند: به ریخت
واژه های تازی دست نزنید، ولی هردرهم ریختگی که می خواهید، در
واژه های اروپایی و
پارسی انجام دهید:
اکنون و برای نمونه، به چند «نام ویژه»، (اسم خاص)
پارسی می پردازم که سال ها و سال ها است به نادرست با «ط» تازی نوشته می شود وکمترکسی به نادرست بودن آن نگریسته است.
پایان بخش دوم
برگرفته از کتاب : در ژرفای
واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
بخش نخست همین مطلب در
اینجا
بخش سوم همین مطلب در
اینجا