تالار میدوری

نسخه کامل: بررسی واژه هایی مانند « آوازه خوان و پیره مرد»
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
بررسی واژه هایی مانند « آوازه خوان و پیره مرد»
در زبان و نوشتار ما ایرانی ها، دیده شده است که پسوند «ه» را در بسیاری از ساخت ها، نابجا بکار می برند. برای نمونه بجای نوشتن و گفتن واژه یا ساخت‌ «نیم شب‌» آ ن را ‌«نیمه شب» می گویند.
بدبختانه نمونه های فراوانی را از این گونه بکارگیری های نابجای «ه» درگفتار و نوشتار خود داریم.

نمونه ها
بجای اینکه بگویند
نیمراه
می گویند و می نویسند
نیمه راه
بجای اینکه بگویند
نیم افراشته
می گویند و می نویسند
نیمه افراشته
بجای اینکه بگویند
آوازخوان
می گویند و می نویسند
آوازه خوان
بجای اینکه بگویند
نیم کاره
می گویند و می نویسند
نیمه کاره
بجای اینکه بگویند
پیرز‌ن
می گویند و می نویسند
پیره ز‌ن
بجای اینکه بگویند
پیرمرد
می گویند و می نویسند
پیره مرد
بجای اینکه بگویند
نیم سیر
می گویند و می نویسند
نیمه سیر
بجای اینکه بگویند
نیم شب
می گویند و می نویسند
نیمه شب
بجای اینکه بگویند
نیم جان
می گویند و می نویسند
نیمه جان

روشن نیست چر‌ا «نیمروز‌» را درست می نویسند و «نیمه روز» نمی نویسند ولی «نیمشب‌» ر‌ا «نیمه شب‌» می نویسند؟
از این گذشته باید دانست که واژه ‌ی «آوازه‌» درکاربرد ‌«ناموری و گسترش» و (معروف بودن) است . مانند : فلان کس دردانشوری‌ «آوازه ی‌» جهان شد.
در جایی که، آن کس که در دستگاه موسیقی می خواند، آواز می خواند، نه «آوازه‌».


picture


سعدی درگلستان به خوبی جدایی میان «آوا‌ز» و‌ «آوازه» را نشان داده است
گویی رگ جان می گسلد زخمه ی سازش
ناخوش تر از « آوازه ی » مرگ پدر آوازش

که «آوازه ی مرگ پدر» یعنی «شهرت و گستردگی خبر مرگ پدر» و «آوازش» یعنی خواندنش .

همچنین نمونه ی بهتر , چامه ی «صائب» است که میگوید :
می کنند اهل هنر نام بزرگان را بلند
بیستون «آوازه»ای گرداشت از فرهاد داشت

که بخوبی روشن است , واژه ی «آوازه» در بند چامه , «شهرت» معنا می دهد .



سخن کوتاه , همان گونه که می گوییم و می نویسیم : « نیم بند , نیمروز , نیم من , نیم سیر , نیم بها , نیم پخته , نیم چوش , نیم خشک , نیمرو , نیم پرده , نیم تاج , نیم تنه , نیم خورده , نیم دایره , نیمرخ , نیمکره , نیم گره , نیم وجبی , نیم سال و ...
همان گونه هم باید گفت و نوشت : نیمراه , آوازخوان , پیرزن , نیم شب , پیرمرد , نیمکاره و ...
در پایان باید بیفزایم که تنها در یک واژه می توان واژه ی «نیمه» را بکاربرد و آن «نیمه آجر» یا «آجرنیمه» می گویند و در بیشتر زمان ها واژه ی «آجر» را بکار نمی برند و تنها «نیمه» می گویند .


برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
لینک مرجع