تالار میدوری

نسخه کامل: ریشه ی واژه ی «خوزستان»
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
ریشه ی واژه ی «خوزستان»
یکی از استان های بسیارارزشمند سرزمین ایران، استانی است که در بخشی ازکناره شمالی خلیج فارس جای دارد.
این استان در درازای تاریخ جایگاه رویدادهای سرنوشت ساز فراوانی بوده است ودر سرزمین خشک ایران (بجز استان های کرانه ی جنوبی دریای مازندران) تنها استانی است که دارای پنج رودخانه بزرگ است (کرخه، دز،کارون، مارون، زهره که به آن هندیجان نیز می گویند).
خاک این استان بسیار زرخیز بود ، ولی از زمانی که «بنداهواز‌» شکست وکانال های آبیاری ازکار افتاد ، تا چهل - پنجاه سال پیش کمتر به ارزش کشت وکار در این پهنه نگریسته شد.
شاهان ایران در زمان های گذشته نگرش ویژه ای به این استان داشتند و یکی از کانون های بازرگانی میان ایران و هند بشمارمی رفت.
بخش های بزرگی از جنگ های اسکندر و هچنین تازیان با ایرانیان در خوزستان روی داد و بزرگ ترین آسیب به این بحش از خاک ایران از سوی تازیان رسید و تک وتاخت آنان ، انگیزه راستین کشستن بندهای روی رودخانه ها و خشک شدن کشتزارها وکوچ کردن کشاورزان شد و سرزمین که روزی آن را «هندوستان ایران» می نامیدند، به دشت شوره زار دگرگون شد.
در یکسد سال گذشته با پیدا شدن کان های گسترده ی نفت و برپا شدن
پالایشگاه های بزرگ درخوزستان، این بخش از خاک ما ، دوباره رو به آبادانی گذارد . اکنون بنگریم که چرا این استان را ‌«خوزستان‌» می نامند
واژه ی ‌«خوز» ریشه ی ژرفی در زبان پارسی دارد که تا پارسی باستان کشیده شده است و بیشتر واژه شناسان برآنندکه «خوز‌» در زبان پارسی کهن و میانی به معنای «شکر» است .


picture


چون در این استان کشتزارهای گسترده ی فراوان نیشکر از خاور تا باختر کشیده شده بود.
استاد دهخدا در لغت نامه خود (برگ ١٠١٠٠ ) در برابر واژه خوز می نویسد: «نی شکر» . همچنین درکتاب های «برهان قاطع» و ‌«صحاح الفرس» معنای‌ «خوز» را نیشکر دانسته اند.
درواژه نامه ی ‌«اشتنگاس‌» (برگ ٤٨۵) در برابرواژه ‌«خوز‌» می نویسد: Sugar-Cane . واژه «خوز» را تازیان به زبان خود بردند و همانند دیگر واژه های پارسی ، آن را دگرگون کرده «هوز» نامیدند و به مردم ماندگاردر این استان نیز ‌«هوز» می گفتند و جمع آن را«اهواز» می نامیدند‌ .
«یاقوت حموی‌» نیز در «معجم البلدان‌» واژه ی ‌«خوز‌» را نیشکر معناکرده است .
روانشاد دهخدا در پانویس برگ ١٠١٠١ می نویسد: نیشکرخوزستان معروف بوده است و مولف کتا‌ب «حدود العالم‌‌» برگ ٨١ (که در سال ٣٧٢ هجری قری نوشته شده) می گوید: از آن (خوزستان) شکر خیزد‌ «ناظم الاطبا» واژه شناس دیگر ایرانی درکتاب خودکه به همین نام آمده ، می نویسد: «هر ولایتی که از آن شکر خیزد خوزستان نامیده می شود. چه ‌«خوز» به معنای شکر آمده است.
وباز هم درکتاب ‌«برهان قاطع» نوشته ی محمدحسین فرزند خلف تبریز‌ی در برابر واژه ی ‌«خوزستان‌» نوشته شده است ‌«شکرزا‌ر» و سرانجام در بخش دیگری ازکتاب برهان قاطع می خوانیم که به کارخانه ی ‌«شکرسازی‌»، نیز ‌«خوزستان»گویند.
نظامی گنجه ای می گوید:
زبس کز دامن لب، شکر افشاند
شکر دامن به خوزستان برافشاند
زبس خنده که شهدش بر شکر زد
به خوزستان شد افغان طبرزد
(طبرزد که تازی شده ی واژه ی پارس‌ «تبرزد‌» است، به معنای ‌«قند‌»و یا قند سوخته است یعنی همان چیزی که درزبان فرانسه به آن Caramel می گویند).
نزاری قُهستانی می گوید:
قد رعنای تو و قامت سرو کشمیر
لب شیرین تو و شکر خوزستانی
و باز هم از نظامی گنجه ای است :
وگر , نه بنده نوازی از آن طرف بودی
من این شکر نفرستادمی به خوزستان
برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
لینک مرجع