تالار میدوری

نسخه کامل: بررسی واژه های «عیّار , ادییار , ایّار و گروه جوانمردان»
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
بررسی واژه های «عیّار , ادییار , ایّار و گروه جوانمردان»

در بررسی تاریخ کشورمان ، گهگاه به واژه ی «عیّار!‌»برمی خوریم که با نگرش به نمای برون واژه (که با «ع‌» نوشته شده) گمان می کنی که این واژه تازی است . در جایی که این واژه پارسی است و درست آن ‌«ایّار‌» است.
‌«ایّار» به گروهی گفته می شدکه دارای رفتارها و آیین های ویژه ی خود بودند و در تاریخ گهگاه از ایشان با واژه ی ‌«جوانمردان» نیز یاد شده است.
در درازای تاریخ ایران، دست کم دو تن از شاهان ما، درگروه ‌«ایاران» بوده اند‌ «یعقوب لیث» و «نادرشاه».
هموندی در این گروه آسان نبود زیرا چون کار آنان شبیخون زدن به کاروان هایی که کالاهای توانگران را به اینسوی و آنسوی می بردند و ربودن کالاهای گرانبها و سبک وزن بود، به آنان ‌«راهزن» هم می گفتند. در جایی که این گروه بخشی اندک از هزینه های خود را از بدست آوردن این کالاها برمی آوردند و بخش بزرگ آن را به مستمندان و تهیدستان می دادند.
استاد دهخدا می نویسد: ‌ایاران. از رده ی مردم تهیدست بودند و آیین های ویژه ای داشتندکه بیشتر مانند آیین های ‌«مهریان‌» بود.
استاد دهخدا در جای دیگر می نویسد: هموندان این گروه، از مردم هوشیار و پرتلاش بودند و دردوران عباسیان، به انگیزه دشمنی این گروه با تازیان، بر شمارشان بسیار افزوده شده.
ملک الشعرای بهار می نویسد: پایه گیری گروه‌ «ایاران‌» از رده پایین مردم ، در دوران ساسانیان بود و آنها نمادی از مردی و مردانگی بودند.


picture


ریشه یابی واژه ی «عیار!»
آنچه که بی چون و چرا روشن است این است که آیین «ایاری» ازفرهنگ ایرانی ریشه گرفته و برگه های فراوانی در دست است که نشان می دهد، هم شیوه ی ‌«ایاری‌» و هم واژه ی «ایّار‌» (که به نادرست ‌«عیّار‌» نوشته می شود) از پیش از تاختن تازیان در ایران روا بوده است.
نخست اینکه : واژه ی ‌«عیار» در زبان تازی به این معنایی که در زبان پارسی روا است ، دیده نمی شود و در معناهای دیگری بکار می رود مانند: «بسیار آمد و شدکننده»پیمانه و ترازوی درهم و دینار .
دیگر آنکه: بسیاری از پژوهندگان نامور زبان پارسی، مانند استاد دکتر حسین گل گلاب و استاد محمد مقدم و استاد بهرام فره وشی و همان گونه که آمد ملک الشعرای بهار، واژه ی ‌«عیار» را تازی شده ی واژه ی «ایا‌ر» دانسته اند و برآنند که این واژه در زبان پهلوی ساسانی و نوشته های آن دوران ، به گونه ی‌ «ادییار» آمده که آ ن را ‌«اَی - یار‌» نیز می توان خواند.
دگرگون شدن بند واژه ی ‌«ذ‌» یا ‌«د» به بندواژه ی ‌«ی» در زبان های ایرانی نمونه های فراوانی دارد . از آن میان :
آذین که آیین شده است .
ماده که مایه شده است .
آذینه که آیینه شده است و ...
بر این پایه هیچ گمانی برجای نمی ماندکه این واژه راتازی پردازان دستکاری و ‌«الف» آن را به ‌«ع» دگرگون کرده اند .
همان گونه که «ایاره»ی پارسی به معنا‌ی «بازوبند‌» را نیز ، به گونه ی ‌«عیاره‌» و ‌«اَرش‌» (تخت شاهی) را هم به گونه ی ‌«عرش‌» در آورده اند.
به هر روی، با نگرش به آنچه که آمد ، واژه ی ‌«عیار‌» همان «ایا‌ر» پارسی است و در کاربرد ‌«دوست و همراه و هم پیمان‌» بکارمی رود.

حافظ می گوید:
ای نسیم سحر , آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش «ایّار» کجاست

و در جای دیگر می گوید:
نیست در بازار عالم خوشدلی و زانکه هست
شیوه ی رندی و خوشباشی «ایّاران» خوش است

و سرانجام می سراید:
زان طّره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم , آنکس که «ایّاری» کند


برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
لینک مرجع