تالار میدوری

نسخه کامل: کتاب گویای مهپاره (ترجمه ی صادق چوبک)
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
کتاب گویای مهپاره (ترجمه ی صادق چوبک)
مترجم : صادق چوبک
راوی : پروین محمدیان

زمان کل : ۴ ساعت و ۵۰ دقیقه
داستان «ماه پاره ها» که بر اساس یک افسانه ی قدیمی هندی می باشد داستانی است که به صورت نمادین به فلسفه ی خلقت و آفرینش انسان می پردازد . خواندن (گوش دادن) به این کتاب فوق العاده زیبا را به همه ی دوستان پیشنهاد می کنم .


picture


درباره کتاب و گزیده‌ای از کتاب:
«چوبک» به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در کار ترجمه داشت. وی قصه معروف «پینوکیو» را با نام «آدمک چوبی» به فارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو» نیز به همت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشرشده‌اش هم ترجمه‌ی حکایت هندی عاشقانه‌ای به نام «مهپاره» بود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر گردید.
در آغاز تاوشتری آفریننده ی جهان چون به خلقت زن رسید . دید آنچه مصالح سفت و سخت برای خلقت آدمی لازم است ، در کار آفرینش مرد به کار رفته و دیگر چیزی نمانده . در کار خود واله گشت و پس از اندیشه ی بسیار چنین کرد: گردی عارض از ماه و تراش تن از پیچک و چسبندگی از پاپیتال و لرزش اندام از گیاه و نازکی از نی و شکوفایی از گل و سبکی از برگ و پیچ و تاب از خرطوم پیل و چشم از غزال و نیش نگاه از زنبور عسل و شادی از نیزه ی نور خورشید و گریه از ابر و سبکسری از نسیم و بزدلی از خرگوش و غرور از تاووس و نرمی از آغوش توتی و سختی از خاره و شیرینی از انگبین و سنگدلی از پلنگ و گرمی از آتش و سردی از برف و پرگویی از زاغ و زاری از فاخته و دو رویی از لک لک و وفا از مرغابی نر گرفت و به هم سرشت و از او زن ساخت و به مردش سپرد.
پس از هفته ای مرد نزد خدا آمد و گفت : خدایا! این موجودی که به من دادی زندگی را بر من تباه کرده پیشه اش پرگویی است هیچگاه مرا به حال خود وانمیگذارد آزارم می دهد می خواهد همیشه نوازشش کنم , می خواهد همیشه سرگرمش سازم بیخود می گرید تنها کارش بی کاری است آمده ام او را پس بدهم زیرا زندگی با او برایم امکان پذیر نیست اورا از من بازستان.
خدا گفت : باشد! و زن را پس گرفت.
پس از هفته ای دیگر دوباره مرد نزد خدا شد و گفت: خداوندا! می بینم از زمانی که او را به تو پس داده ام تنهای تنها شده ام به یاد می آورم چگونه برایم آواز می خواند. می رقصید، از گوشه ی چشم به من می نگریست با من بازی می کرد و به تنم می چسبید خنده اش گوشنواز بود تنش خرم و دیدارش دلنواز بود بود او را به من باز پس ده .
خداوند گفت : باشد! و زن را به او پس داد .
پس از سه روز مرد نزد خدا شد و گفت: خدایا! نمیدانم چگونه است اما من به این نتیجه رسیده ام که زحمت او بیش از رحمت اوست پس کرم کن و او را از من باز پس گیر.
خدا گفت : دور شو هرچه گفتی بس است . برو با او بساز .
مرد گفت : اما با او زندگی نتوانم کرد .
خدا گفت : بی او هم زندگی نتوانی کرد . آنگاه به مرد پشت کرد و دنبال کار خود رفت .
مرد گفت : چه بایدم کرد؟ نه با او توانم زیست نه بی او! و .......

درباره صادق چوبک:
صادق چوبک (زاده تیر ۱۲۹۵ بوشهر – درگذشته تیر ۱۳۷۷ برکلی) نویسنده ایرانی بود.
وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.
از روی رمان تنگسیر فیلمی به همین نام با بازی بهروز وثوقی ساخته شده‌است.
اکثر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می‌شد سراغ شخصیت‌ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می‌دادند و به شدّت ره به تاریکی می‌بردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت . به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می‌دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت . او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی‌دهد. از این منظر طبقهٔ فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می‌شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می‌رود . جسد وی به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد.
منبع : ویکی‌پدیا فارسی

بخش یکم
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
(Format: Mp3 Archive Type: RAR)
لینک مرجع