تالار میدوری

نسخه کامل: بررسی واژه ی شهر «بیدخت»
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
بررسی واژه ی شهر «بیدخت»
در استان بهناور خراسان، شهری است به نام ‌«بیدخت» که درجنوب خاوری مشهد، جای دارد. این شهر دارای آب و هوای گرمسیری است که در آن یکی، دو ساختمان بازمانده ی تاریخی نیز دیده می شود. (مانند مزداکده [مسجد] بزرگ شهرکه در پایان سده ١٣ قمری ساخته شد و در آن، حاج ملاسلطان محمد سلطان علیشاه پیشوای درویشان نعمت اللهی می زیست) . در اینکه چرا این شهر را «بیدخت» می گویند، باورهای گوناگونی از سوی پژوهندگان در نوشته های کهن آمده است.
از آن میان در واژه نامه ها‌ «برهان قاطع، فرهنگ رشیدی، شرفنامه منیری و انجمن آرای ناصری آمده است که‌ «بیدخت» نام فرشته ی ناهید، (زهره) است ولی انگیزه ی آنکه چرا به این شهر، بیدخت می گویند،در هیچکدام از واژه نامه های یاد شده، نیامده است.
برای نمونه در انجمن آرای ناصری می خوانیم که‌ «بیدخت» در آغاز ‌«هیدخت‌» بوده که از دو بحش ‌«هی + دخت» ساخته می شود. ‌«هی» به معنای خوب و نیکو است و «دخت» نیز ریشه ی واژه ی «دختر‌» است پس «هیدخت» یعنی ‌«دختر خوب و نیکو‌». نویسنده ی‌ «آنندراج» نیز همین نکته را از انجمن آرا گرفته ودر واژه نامه ی خود آورده است.


picture


تا آنجا که نویسنده بررسی کرده است‌ «هو» به معنای نزدیک و خوب است ودر جایی بجز انجمن آرای ناصری ندیده است که ‌«هی‌» نیز معنای خوب و نیکو را بدهد. از این گذشته، وابستگی این نام را به شهر یاد شده، ننوشته است. تنهاکسی که ژرفای واژه ی ‌«بیدخت» را درست بررسی کرده است ، روانشاد ابراهیم پور داوود است که می نویسد :‌
بیدخت در آغاز ‌«بَغدُخت» بوده است به معنای «دختر خدا‌» یا ‌«خدادختر» و این یکی از نام های فرشته ناهید است و در دوران کهن یکی از شاهان ایران، دختر خود را‌ «بَغدُخت‌» نامید و سپس شهر «بیدخت» کنونی را که در آن زمان روستایی کوچک بود به نام وی «بَغدُخت» خواند.
به دید نویسنده، این سخن تا اندازه چشمگیری درست است زیرا در بالای کوهی که چسبیده به شهر است، نیز ساختمانی کهن برپا است و آن کوه را با نگرش به همان ساختمان «کوه قلعه دختر‌» می گویند. بر این پایه می توان پذیرفت که نام این شهر در آغا‌ز «بَغدُخت‌» بوده ودرگذر زمان به ‌«بیدخت» دگرگون شده است.
در پایان بد نیست به این افسانه هم درباره ‌ «آناهیتا‌» (بَغدُخت _ بیدخت) بنگریم . خواجه عبدالله انصاری درکتاب ‌«کشف الاسرار و عدّه الاَبرار» (که آن را تفسیر خواجه عبدالله هم می گویند) آورده است:
زنی بوده است که از «هاروت‌» و «ماروت‌» اسم اعظم را آ موخت و قصد آسمان کرد و به کیهان رفت . پس حرّاس آسمان وگوشوانان، او را منع کردند و خدای عزوجل صورت او را بگردانید تاکوکبی (ستاره ای) گشت.
اکنون آ ن ستاره سرخ است(!) . نام وی به زبان عرب ‌«زهره» به زبان عجم «آناهیت» وبه زبان نبطی ‌«بیدخت‌» و به زبان هندی «هندخت» است (!!)

برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
لینک مرجع